کد مطلب:293537 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:221

یوم الدین و نعوت آن


نعوت یوم الدین عبارت است یوم القیامته و یوم الحسره و یوم الندامته و یوم المحاسبته و یوم المسائلته و یوم المسابقته و یوم الناقشته و یوم المنافسته و یوم الزلزلته و یوم الدمدمته و یوم الصاعقته و یوم الواقعته و یوم القارعته و یوم الراجفته و یوم الرادفته و یوم الغاشیته و یوم الداهیته و یوم الازفته و یوم الحاقته و یوم الطالمته و یوم الصاخته و یوم التلاق و یوم الفراق و یوم المساق و یوم القصاص و یوم التناد و یوم الحساب و یوم المآب و یوم العذاب و یوم الفرار و یوم القرار و یوم اللقاء و یوم البقاء و یوم القضاء و یوم الجزاء و یوم البلاء و یوم البكاء و یوم الحشر و یوم الوعید و یوم العرض و یوم الوزن و یوم الحق و یوم الحكم و یوم الفصل و یوم الجمع و یوم البعث و یوم الفتح و یوم الخزی و یوم عظیم و یوم عقیم و یوم عسیر و یوم الیقین و یوم النشور و یوم المصیر و یوم النفخته و یوم الصیحته و یوم الرجفته و یوم الزجته و یوم الزجره و یوم السكره و یوم الفزع و یوم الجزع و یوم المنتهی و یوم المائی و یوم المیقات و یوم المیعاد و یوم الجزع و یوم المنتهی و یوم المائی و یوم المیقات و یوم المیعاد و یوم المرصاد و یوم القلق و یوم العرق و یوم الافتقار و یوم الانكدار و یوم الانتشار


و یوم الانشقاق و یوم الوقوف و یوم الخروج و یوم الخلود و یوم التغابن و یوم عبوس و یوم معلوم و یوم موعود و یوم مشهود و یوم لاریب فیه و یوم تبلی السرائر و یوم لاتجزی نفس عن نفس شیئا و یوم تشخص فیه الابصار و یوم لا یغنی مولی عن مولی شیئا و یوم لا تملك نفس لنفس شیئا و یوم یدعون الی نار جهنم دعا و یوم یسحبون فی النار علی وجوههم و یوم تقلب وجوههم فی النار و یوم لا یجزی والدعن ولده و یوم یفر المرء من اخیه و امه و ابیه و یوم لا ینطقون و لا یوذن لهم فیعتذرون یوم لا مردله من الله یوم هم بارزون یوم علی النار یفتنون یوم لا ینفع مال و لا بنون یوم لا تنفع الظالمین معذرتهم و هم اللعنته و لهم سوء الدار یوم تردد العاذیر و تیلی السرائر و تطهر الضمائر و تكشف الاستار یوم تخشع فیه الابصار و تسكن الصوات و یفل فیه الالتفات و تبرز الخفیات و تطهر الخفیات یوم یساق العباد و معهم الاشهاد و یشیب الصغیر و یكسر الكبیر فیومئذ و ضعت الموازین و نشرت الدواوین و برزت الجحیم و اغلی الحمیم و زفرت النار و ئیس الكفار و سعرت النیران و تغیرت الالوان و خرس للسان و نطفت جوارح الانسان قیا ایها لانسان ماغرك بربك الكریكم حیث اغلقت الابواب و ارخیت الستور و استترت عن الخلایق فقارفت الفجور فماذا تفعل و قد شهدت علیك جوارحك


فالواریل كل الویل لنا معاشر الغافلین یرسل الله لنا سید المرسلین و ینزل علیه الكتاب المبین و یخبرنا بهده الصفات من نعوت یوم الدین ثم یعرفنا و یقول اقترب للناس حسابهم و هم فی غفلته معرضون ما یأتیهم من ذكر ربهم محدث الااستمعوه و هم یلعبون لاهیته فلوبهم ثم یعرفنا قرب القیامته فیقول افترب الساعته و انشق القمر انهم یرونه یعیدا و نراه قریبا و مایدریك لعل الساعته تكون قریبا ثم یكون احسن احوالنا ان نتخذ دراسته هذا القرآن عملا فلا نتدبر معانیه و لاننطر فی كثره اوصاف هذا الیوم و اسامیه و لا نستعد للتخلص من دواهیه فنعوذ بالله من هذه الغفلته ان لم یدار كنا الله بواسع رحمته.

و لنعم ما قال الاستاد الحكیم الالهی القمشه ای


از خواب خوش بردار سر دوری منزل را به بین

تاریكی ره را نگر دزد قوافل را به بین


ره دور و من بی حوصله پای دلم پر آبله

ذردان امیر قافله مشكل مسائل را به بین


كشتی به گرداب خطر امواج دریا پر شرر

وین ناخدای بی خبر گم كرده ساحل را به بین





مرگ است مرغ تیز پر نشسته بر هر بام و در

وین خیره خلق بی بصبر مغرور و غافل را به بین


غافل مباش از ماه خود وز دلبر آگاه خود

یاری طلب از شاه خود و آن لطف عاجل را به بین


از باده لاهوتیان سر مست شو وقت سحر

چنگ و دف قدوسیان غوغای محفل را به بین


در كویش ای آه سحر دلها می گذر

آنجا بر افشان بال و پر مرغان بسمل را به بین


یكشب اگر یابی نشان در محفلی ز آن بی نشان

بر شمع وصلش جان فشان پروانه دلرا به بین


آوازه حسن رخش پر كرد گوش عالمی

باز این كران چون خران افتاده در گل را به بین


و نیز در غزل دیگر گفته است:


از سر خودبینی و هوا گذر ای جان

وز طمع و كینه و حسد حذر ای جان


عمر به عفلت گذشت تو به ای دل

زاد رهی جوی و توشه سفر ای جان





یار غریز این سراچه جای بقا نیست

كس نكند جایگه بر هگذر ای جان


بال و پرافشان به گلستان تجرد

هیچ بر این خاكدان مكن نظر ای جان


میوه آن میبری بباغ (الهی)

هر چه نشانی نهال خیر و شر ای جان


این خطبه عرشیه عرا كه مطابق مدارك معتبره از لسان معجز بیان ملكه ملك علیا مكرمه صدیقه طاهره حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها صادر و دفعتا آنرا انشاء فرموده متضمن اسرار و حقایق و لطائف بسیاری كه به برخی از آن ذیلا اشاره می شود.

1. حمد و سپاس الهی و شكر نعم نامتناهی خداوند متعال با منطق و استدلال.

2. بیان توحید و یگانگی خداوند متعال و ایجاد ابداعی او نظام احسن اتقن را.

3. بیان اثبات نبوت و لزوم ارسال رسل و انزال كتب آسمانی با منطق استدلال.

4. خدمت حضرت ختمی مرتبت محمد مخلوق مختار و برگزیده


پروردگار به جهان انسانیت.

5. هدایت و رهنمائی پیغمبر خاتم محمد صلی الله علیه و آله و سلم مردم را بصراط مستقیم.

6. اهمیت بعثت حضرت ختمی مرتبت محمد از حیث بیان تعالیم عالیه و تزكیه نفوس بشر و متخلق نمودن آنان باخلاق جمیله و آموختن حكمت علمیه و عملیه به آنان.

7. اشارتی بدوران جاهلیت و سیر قهقرائی بشریت كه در ضلالت و گمراهی بوده است.

8. خدمتی كه دین مبین اسلام قرآن در انسان سازی بشر نموده است.

9. تأسف بر اینكه بیم آن است كه بشریت با عدم تبعیت از قرآن و عترت راه دوران جاهلیت و ضلالت خود را پیش گیرد و از سعادت دور شده خسرالدنیا و الاخره گردد.

10. احتجاج حضرت بر علیه حكومت تحمیلی و انحراف مردم از راه راست و (غفلت آنان نسبت به توصیه حضرت رسول اكرم درباره عترتش.)